هويادهوياد، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

هوياد اميد زنگيمون

دل نوشته

چشماى بسته ى تو رو با بوسه بازش ميكنم قلب شكسته ى تو رو خودم نوازش ميكنم نميذارم تنگ غروب دلت بگيره از كسى تا وقتى من كنارتم به هرچى ميخواى ميرسى خودم بقل ميگيرمت پر ميشم از عطر تنت كاشكى تو هم بفهمى كه ميميرم از نبودنت خودم براى تو شبا بهونه هات و ميشمرم جاى تو گريه ميكنم جاى تو غصه ميخورم هرچى كه دوست دارى بگو حرفاى قلبتو بزن دلخوشيهات مال خودت درد دلات براى من من واسه داشتن تو قيد يه دنيا رو زدم كاشكى ازم چيزى بخواى تا به تو دنيام و بدم خودم بقل ميگيرمت پر ميشم از عطر تنت كاشكى تو هم بفهمى كه ميميرم از نبودنت خودم براى تو شبا بهونه هات و مي...
29 آبان 1391

ديدار دوستان

عزيزم ديروز واسه اولين بار دوستاى گل هم سن خودت رو ديدى عكسها و مطالب باشه بعدا گلم آخه ديشب سنگ تمام گذاشتى و همش ممش خوردى نذاشتى مامان بخوابه ...
29 آبان 1391

قصه سه جلد پسر طلا

عزيزم بايد بدونى كه بابا چه به سرش اومد تا تونست سه جلدت رو بگيره . گفتند به اين اسم يعنى هوياد سه جلد نميديم چون اين اسم توى ليست ما نيست اما شما درخواست بديد و ما كميسيون ميذاريم تا يكماه ديگه جوابش حاضره. يكماه بعد بابا رفت و گفتند كه به صورت موردى موافقت شده اما شبكه ما قطع و بايد دوباره بياييد و بابا دوباره رفت كه باز همون جواب رو دادن از قرار بابايى ماشينش رو مثل اينكه در محل حمل با جرثقيل گذاشته بوده و ميرسه ميبينه كه ميخوان ماشين رو ببرن و كلى خواهش ميكنه و آقاى پليس ميگه اگه مداركت كامل باشه نميبريم خلاصه با اينكه مدارك بابا كامل بود ماشين رو ميبرن كه بابا متوجه ميشه موبايلش نيست ميدود دنبال جرثقيل و طى يك عمليات آكروباتيك ميپر...
2 آبان 1391

پسر پائيزيم

عسلم به اولين پائيز زندگيت پا گذاشتى مباركه . عشقم كه با اومدنت پائيز قلبم رو رنگ بهار كردى دوست دارم يكى يه دونه من ...
2 آبان 1391
1